پیروز ساسانی و مدیرت بحرانِ قحطی و خشکسالی
به گزارش وبلاگ کلشی ها، پیروز شاه ساسانی، هنگام روی دادن بحران قحطی در ایران و پیشگیری از مرگ مردم در اثر گرسنگی، علاوه بر کمک دریافت از دولت های دیگر، دستوراتی صادر کرد که با اجرای آنها، مردم تا حدودی از بحران رها شدند.
زهرا آذرنیوش| نگاهی به تاریخ ایران نشان می دهد که ایران و ایرانی در گذران زندگی و زمانه خود، با بحران های متفاوت و از زاویه هایی متشابه، روبه رو بوده اند. نگاهی به تاریخ پادشاهی پیروز ساسانی در ایران، نشان از شکل گیری بحران قحطی هفت ساله ایران در اثر خشکسالی دارد.
سیاست اقتصادی پیروز در روبروه با بحران قحطی در ایران و راهکار های غلبه وی از منظر فردوسی و شاهنامه، نشان دهنده این است که شخص پیروز در روزگار باستانی ایران توانسته است با تدبیر و عقلانیت، بر بحران حاکم بر ایران فائق آید.
تلاش صادقانه پیروز در کمک رساندن به مردم، سبب شده است که طبیعت نیز، وی را در پیروزی بر بحران، پشتیبانی کند. تدابیر اجرا شده توسط پیروز ساسانی و عقلانیت وی، مساله ای است که می تواند مورد توجه و مطالعه قرار گیرد.
به استناد منابع تاریخی، یزدگرد در هنگام مرگ، فرزندش هرمزد را به جانشینی خود برگزید. اما پیروز فرزند دیگر وی، حاضر به پذیرش جانشینی برادر نشد و پادشاهی ایران را حق خود دانست. در پی دستیابی به این جایگاه، با درخواست کمک از هپتالیان، بر هرمزد شورید و خود بر اریکه قدرت تکیه زد. اغلب منابع تاریخی در تصاحب حاکمیت هرمزد به دست پیروز، اتفاق نظر دارند.
مطالعه منابع تاریخی دوره اسلامی، نشان از قضاوت مورخان این عصر بر شخصیت پیروز، به علت تصاحب قدرت دارد.
به نظر می رسد مورخان اسلامی با باور به گفتمان مشیت الهی، وقایع این عصر را تحلیل کرده و قحطی پیش آمده در عصر حاکمیت پیروز را نتیجه کشتن هرمزد و تصاحب قدرت وی توسط پیروز دانسته اند. این در حالی است که برخی منابع کشتن هرمزد توسط پیروز را رد کرده اند.
آنچه در مطالعه تاریخ دوران پادشاهی پیروز مورد توجه قرار می گیرد، شرایط اقتصادی ایران است. بنا به قول منابع تاریخی، در دوره حاکمیت پیروز، مردم ایران با یک قحطی بزرگ در مدت زمان هفت سال روبرو شدند. کمیت این قحطی در بیشتر منابع تاریخی هفت سال گزارش شده است.
آنچه در این میان توجه مخاطب را جلب می کند این است که فردوسی، تنها تاریخ نگاری است که با پیش دریافت گفتمان مبتنی بر خرد، بدون قضاوت شخصیت پیروز در غصب حاکمیت، وی را شاهی عادل و مردم دار معرفی می کند. وی پیروز را شاهی معرفی می کند که با به دست آوردن حاکمیت، سعی در اجرای عدالت در جامعه دارد.
فردوسی علت قحطی هفت ساله در ایران را بحران خشکسالی می داند که بر سرزمین ایران غالب شده و آن را حاصل یک پدیده طبیعی معرفی می کند. وی در شاهنامه، مدیریت شایسته و سیاست اقتصادی پیروز برای غلبه بر قحطی و پیشگیری از مرگ مردم در اثر گرسنگی را مورد توجه قرار داده و بر مردم داری شاه تاکید می کند.
بنا بر این قول، پیروز شاه ساسانی، هنگام روی دادن بحران قحطی در ایران و پیشگیری از مرگ مردم در اثر گرسنگی، علاوه بر کمک دریافت از دولت های دیگر، دستوراتی صادر کرد که با اجرای آنها، مردم تا حدودی از بحران رها شدند. بررسی این دستورات و عملکرد پیروز نشان از تلاش وی برای غلبه بر بحران دارد. وی دستور داد:
1- از مردم، خراج (اقتصادیات) دریافت نکنند.
2-در اقدام دوم دستور داد در انبار های دولتی گشوده شود و محتویات انبار های غله و گوشت، بین مردم به طور عادلانه تقسیم شود.
3- وی دستور داد بزرگان مملکت، سرمایه داران و بازرگانان، انبار های خود را با قیمت دلخواه به دربار بفروشند، تا دولت آن ها را در اختیار مردم قرار دهد. بنا به قول فردوسی در شاهنامه، پیروز برای فروش اجناس بازرگانان و سرمایه داران، زمان مشخصی را مشخص کرد و پس از پایان یافتن زمان مقرر، دستور چهارم را صادر کرد.
4- پیروز بعد از پایان یافتن مهلت مقرر، دستور داد انبار های بزرگان و سرمایه دارانی که حاضر نشدند اجناس خود را به دولت، برای تقسیم کردن بین مردم بفروشند، مصادره شده و بین مردم قحطی زده تقسیم شود.
آنچه در منابع تاریخی دیده می شود بر این نظر مبتنی است که پیروز ساسانی، اعلام کرده بود اگر حتی یک نفر در اثر گرسنگی جان بدهد، خون انبارداران در ازای مرگ وی ریخته می شود. لازم به یادآوری است که در زمان قحطی ایران در عصر ساسانی، به کرات در مراسم های مختلف، مردم از خانه به دشت فراخوانده شدند و از آسمان درخواست نزول باران کردند، اما آسمان پاسخی به آن ها نداد.
بنا به قول فردوسی، نظر به اقدامات اجرا شده توسط پیروز، وی اهتمام خود را در جهت کمک به مردم از طریق استفاده از اموال دولت و مالداران و تقسیم آن ها بین مردم به کار گرفته است و اموال مالدارانی را که قصد احتکار داشته اند به نفع مردم مصادره کرده است.
استناد به منابع تاریخ ایران دوره اسلامی نشان می دهد که پیروز برای نجات مردم خود از خطر مرگ در اثر گرسنگی، اقدامات یاد شده را انجام داده و، چون زمانی رسید که پیروز توانی برای کمک مردم نداشت، با نزول باران، خشکسالی در ایران از بین رفت و به تبع آن، هفت سال قحطی ایرانیان پایان یافت. با نزول باران، مردم از شوق به یکدیگر آب می ریختند و بر اثر این شادی، جشن آبریزگان در ایران بنیاد نهاده شد.
آنچه در گزارش فردوسی در شاهنامه به چشم می خورد، تصمیمات و دستوراتی است که پیروز ساسانی برای مدیریت بحران و نجات مردم در پیش گرفته است.
به نظر می رسد مولف شاهنامه، تلاش صادقانه پیروز شاه ساسانی برای کمک مردم قحطی زده عصر خود را سببی می داند بر اینکه زمانی که پیروز در مدیریت بحران، ناتوان شد، طبیعت وارد عمل شده و وی را به دلیل داشتن صداقت در همراهی مردم، پشتیبانی کرده است.
نظر به اینکه تا چه حد این تحلیل فردوسی صحیح باشد، به نظر می رسد با تاکید بر گفتمان حاکم بر شاهنامه و در نظر دریافت جریان دوگانه خیر و شر در این گفتمان، شاه ساسانی با قرار دادن خرد در جهت عدالت و مردم داری، در جهت خیر نهاده شده و جنبه خیر طبیعت با وی همراه شده و در پیکار با خشکسالی، به پیروزی رسیده است.
منبع: فرادید