داستان یک شهر، یک پدر
به گزارش وبلاگ کلشی ها، کتاب یک شهر، یک پدر محمود مرادی گُمش تپه، داستان زندگی مردی جوان در یکی از شهرهای کوچک و ساحلی شمال کشور است که ماجراهای زندگی اش به نوعی با اتفاق های زندگی تعدادی از ساکنان آن شهر پیوند خورده است.
وبلاگ کلشی ها- علی الله سلیمی: کتاب یک شهر، یک پدر محمود مرادی گُمش تپه، داستان زندگی مردی جوان در یکی از شهرهای کوچک و ساحلی شمال کشور است که ماجراهای زندگی اش به نوعی با اتفاق های زندگی تعدادی از ساکنان آن شهر پیوند خورده است. در ابتدای داستان، تکیه گاه احمد، راوی داستان، پدرش است که پیش مردم شهر ارج و قرب بالایی دارد. او در توصیف پدرش می گوید: اسمش حمید بود اما بیشتر آدم هایی که او را می شناختند، دایی حمید صدایش می زدند. پدر راوی مرد ثروتمندی در آن شهر کوچک نیست اما احترام ویژه ای نزد اهالی دارد. در ادامه، راوی ریشه های این اعتماد عمومی نسبت به پدرش را واکاوی می نماید و هر چه جلوتر می رود احساس می نماید پدرش از نظر رفتاری الگوی مناسبی برای اوست. راوی همزمان قصه های فرعی از زندگی آدم های پیرامون خود را هم وارد داستان اصلی می نماید تا خواننده شناخت بیشتری از محیط زندگی او و پدرش داشته باشد. حلقه اتصال ماجراهای زندگی اغلب ساکنان شهر، محل کار آنها در کارخانه واگن سازی است که از این طریق، راوی با زندگی افرادی مانند طاهره خانم، همسرش و پسرش پرویز آشنا می گردد که البته در خاتمه داستان این شناخت اتفاق تازه دیگری را رقم می زند. بعلاوه راوی قصه فرعی غلام درصد و دخترش زری را واکاوی می نماید که پیشینه مادری او را شکل می دهند و او دلِ خوشی از آنها ندارد. احمد برای دلخوشی پدرش شغل معلمی را انتخاب می نماید و در ماجراهای به هم پیوسته ای متوجه یکی از رازهای بزرگ پدرش می گردد که برای حفظ حرمت نان و نمک خانه اوستای خود، پا روی دلش گذاشته است. خاتمه داستان به نوعی خاتمه غم ها و تنهایی های راوی و پدرش است و این که رعایت اصول و اخلاق انسانی همیشه آرامش بخش است. داستان فضاسازی مناسب، نثر و لحن ساده و دلنشینی دارد و خواننده هنگام مطالعه اثر، آرامش لطیف و شاعرانه ای را حس می نماید. این اثر برگزیده دوره اول مسابقه خودنویس در سال 98 شده است.
منبع: همشهری آنلاین