ژن های خودخواه، بازیگران اصلی بازی عظیم رقابت
به گزارش وبلاگ کلشی ها، کتاب ژن خودخواه اثر ریچارد داوکینز؛ زیست شناس تکامل گراست که آن را 44 سال پیش یعنی در سال 1976 در انتشارات دانشگاه آکسفورد به چاپ رساند. این عضو ممتاز کرسی سیمونی در کالج آکسفورد، با کتاب ژن خودخواه به اوج شهرت رسید. از دیگر کتاب های پرفروش او می توان به فنوتیپ گسترش یافته، ساعت ساز نابینا، بالا رفتن از کوه نامحتمل ها، تجزیه رنگین کمان و حکایت نیاکان اشاره نمود. داوکینز، عضو انجمن سلطنتی علوم و عضو انجمن سلطنتی ادبیات انگلستان است و تا به امروز جوایز معتبری همچون جایزه انجمن سلطنتی ادبیات، جایزه ادبی لوس آنجلس تایمز، جایزه مایکل فارادی، جایزه شکسپیر، جایزه لوئیس توماس برای نویسندگی درباره علم و جایزه نیرنبرگ برای علم در خدمت علوم را از آن خود نموده است.
محور بحث داوکینز در کتاب ژن خودخواه، تکامل طبیعی و علم ژنتیک است. او ژنتیک را مبتنی بر نگرش ژن محور شرح می دهد و به علاوه رویکرد او در زیست شناسی متکی بر نظریه داروین است. داوکینز، نگرش ژن محور خود در علم ژنتیک را با نظریه تکاملی داروین پیوند می زند و به این نتیجه پایه ای می رسد که ژن عنصر اصلی انتخاب طبیعی است. از نظر او، هرچند رقابت مبتنی بر خودخواهی، عنصر اصلی ژن برای بقاست، اما خودخواهی صرفا رفتار فردی ژن است. از نظر این زیست شناس، ارگانیسم موجود زنده در واقع محیطی است که رقابت خودخواهانه ژن را بر زمینه رقابت دیگرخواهانه ای قرار می دهد که بقای خود ارگانیسم زنده را تضمین می نماید.
داوکینز، انتخاب طبیعی را بازی عظیم رقابت می داند که در آن بازیگران یا رقابت کنندگان اصلی، ژن های خودخواه اند. اما از آنجا که رقابت برای بقای ارگانیسم زنده انجام می شود، پس این رقابتی نه برای نابودی که برای بقا، یعنی تداوم حیات است. از این رو داوکینز در کتاب خود می کوشد، تاریخ طبیعی را از منظر علم تبیین کند.
نخستین انتقاد مهم بر کتاب ژن خودخواه به نگرش تاریخ طبیعی از منظر علم ژنتیک برمی شود. نکته بسیار مهم این است که کتاب حاضر، صرفا درباره علم ژنتیک و ارائه تبیین نوینی از نظریه تکامل داروین نیست. اگر ژنتیک در مجموع به علم زیست شناسی مربوط می شود، اما داوکینز فراتز از علم ژنتیک، به اتکای همان نگرش ژن محورانه به دیگر قلمروهای زندگی اجتماعی انسان مثل فرهنگ و تحولات فرهنگی می پرازد. او می کوشد قانون تکامل را در حوزه تحولات فرهنگی نیز تبیین کند و به اتکای آن، بقا یا زوال فرهنگ ها را شرح دهد. دومین انتقاد مهم از داوکینز، ناشی از کوشش او برای یکسان سازی تحول ژنتیکی و تحولات فرهنگی است. او می کوشد تحول فرهنگ را با نگرشی صرفا علمی شرح دهد. داوکینز با یکسان دانستن تحول طبیعی و تحول فرهنگی، به تقابل علم و دین می رسد.
این کتاب، علم است نه داستان علمی تخیلی
داوکینز در پیشگفتار نخستین چاپ کتابش در توصیف آن نوشت: این کتاب را باید تقریبا مثل یک داستان علمی تخیلی خواند، زیرا طوری طرح ریزی شده که برای قوه تخیل ما خوشایند باشد. ولی داستان علمی تخیلی نیست، علم است. از نظر من عبارت عجیب تر از افسانه تا حدی قالبی، ولی درست همان چیزی است که در خصوص واقعیت صدق می نماید. ما ماشین های بقا هستیم، محمل های متحرک که به طور تصادفی برای حفظ مولکول های خودخواهی به نام ژن برنامه ریزی شده ایم. این واقعیت هنوز مرا شگفت زده می نماید. گرچه سال هاست با آن سروکار دارم، ولی انگار هرگز برایم عادی نمی شود. یکی از آرزوهایم این است که بتوانم در دیگران هم این احساس شگفتی را بیدار کنم.
وقتی این کتاب را می نوشتم، احساس می کردم سه خواننده فرضی از پشت شانه هایم ناظر کار من هستند و حالا کتاب را به آن ها پیشکش می کنم. اول، یک خواننده عادی، فردی غیرحرفه ای. دومین خواننده خیالی من یک متخصص بود، یک منتقد صریح اللهجه. خواننده سومی که درنظر داشتم، دانشجو بود، فردی بین یک شخص معمولی و یک متخصص.
چه چیزی باعث خوب بودن یک ژن می شود؟
خزانه ژنی، محیط زیست ژن ها در درازمدت است. ژن های خوب به عنوان ژن هایی که در خزانه باقی خواهند ماند، بدون حساب و کتاب انتخاب می شوند. این نظریه نیست، حتی یک واقعیت مشاهده شده هم نیست، یک شرح واضحات است. سوال جالب این است که چه چیزی باعث خوب بودن یک ژن می شود. قبلا به عنوان یک تقریب اولیه گفتم، آنچه باعث خوب بودن یک ژن می شود، توانایی ساخت ماشین بقای کارآمد، یعنی بدن است. حالا باید این گفته را اصلاح کنم.
خزانه ژنی، مجموعه ای از ژن هاست که از نظر تکاملی پایدارند، یعنی خزانه ای است که هیچ ژن جدید دیگری نمی تواند در آن اکثریت یابد. بیشتر ژن های جدید که به وسیله جهش، بازآرایی یا جابه جایی پیدا می شوند، فورا توسط انتخاب طبیعی سرکوب می شوند و آن مجموعه از نظر تکاملی پایدار، دوباره به آرامش می رسد. هرازگاهی یک ژن جدید بالاخره پیروز می شود در آن مجموعه نفوذ نموده و در آن خزانه منتشر شود...ژن ها به خاطر لیاقت انتخاب می شوند، ولی معیار سنجش لیاقت، عملکردی است که در مقابل مجموعه از نظر تکاملی پایدار، یعنی خزانه ژنیِ موجود دارند.
ژن یا بدن، کدام عامل بنیادی حیات است؟
کشمکش آزاردهنده ای در درون نظریه ژن خودخواه برپاست. این کشمکش، درگیری بین ژن و بدن فرد است بر سر اینکه کدام عامل بنیادی حیات به حساب می آیند. از یک سو، ما تصور فریبنده ای از DNA های همتاساز و مستقل داریم که مانند بز کوهی، آزاد و راحت از نسلی به نسل دیگر می پرند و به صورتی موقت و اتفاقی در ماشین های بقای یک بار مصرف کنار هم جمع می شوند، مارپیچ های نامیرایی که از توالی بی پایانی از بدن های میرا عبور نموده، در مسیرهای جداگانه خود به آرامی به سوی ابدیت رهسپارند.
و از آن سو، به خود بدن افراد نگاه می کنیم که هرکدام یک ماشین فوق العاده پیچیده و منسجم و یکپارچه اند و آشکارا هدف واحدی دارند. این طور نیست که بدن حاصل گردهم آیی بی شیرازه و گذرای عوامل ژنی ناهماهنگی باشد که فرصت کمی برای آشنایی با هم دارند و مجبورند فورا، سوار بر تخمک یا اسپرم، روانه بخش بعدی سفر عظیم ژنی خود شوند. بدن دارای یک مغز بااراده است که همکاری اعضا و حواس را برای رسیدن به هدفی واحد هماهنگ می نماید و به خودی خود، همچون یک عامل مستقل و تحسین برانگیز است و همین گونه نیز رفتار می نماید.
نخستین چاپ کتاب ژن خودخواه با ترجمه شهلا باقری در 581 صفحه با شمارگان 550 نسخه به بهای 70 هزار تومان از سوی نشر اختران راهی بازار نشر شده است.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران